بسم الله الرحمن الرحیم

سلام امامم، دیگه نمیشه.

تا تونستم درباره ابعاد فرقه ها و ادیان خوندم و فکر میکنم دیگه بسمه.

مگه میشه تنهایی و تاریکی ِ دور و برم بیشتر شه و منی که میخوام ستاره باشم، روشن تر نشم؟

میخوام روی تاریکی رو کم کنم!

دوباره برگردم پیش بابا علی (ع). این دفعه خیلی فرق داره.!

با اینکه چند سال گذشته ولی هنوزم وقتی خودمو توی حرمش تصور میکنم دلم تنگ میشه و سخته جلوی خودمو بگیرم و گریه نکنم! میذارم برای شب ها و اونم معلوم نیست کِی گریم تموم شه.!

به خدا قسم هیچ کسو غیر از شما و خدام ندارم و کسایی از جنس شما. معصومین.

خب، شما که الان نیستید، با اینکه رابطم باهاتون بهتر شده ولی ندیدنتون توی خیابونا باعث شده دلم نخواد دیگه کسی یا چیزی رو ببینم. وقتی شما نیستید؟ انگار بخوام خودمو گول بزنم!

خیلی چیزا عوض شده!

وقتی برم و غرق شم توی آغوش ِ بابا علی (ع)، شما رو بیشتر و بهتر میشناسم و اونموقع توی دنیای خودم زندگی میکنم! نه دنیایی که دیگران توشن.

هرچی بیشتر، بهتر :)

ان شاء الله تعالی.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


بسم الله الرحمن الرحیم باید اینو با جون و دلت بفهمی که کتاب بهترین دوستته. چون دوست کسیه که بهت سود میرسونه، همیشه مطابق میلت نیست، از تجربیاتش میگه و میزاره که توی زندگیش قدم بزنی. برای همین وقتی کتابخونه میرم یا یه کتاب میخرم خیالم راحت میشه که تنها نیستم! که منو دیگه قضاوت نمیکنن، که دیگه مجبور نیستم حرفای دلمو پیش آدمای اشتباهی بزنم تا راه حل رو پیدا کنم. از وقتی برچسب کتاب خون رو به خودم زدم، دیگه آدم های کمتری دور و برم دیدم که با چشم باز زندگی کنن.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود برای شما دانلود فایل خرید کتاب کمک درسی از بانک کتاب کنکور دوست دار آران و بیدگل سایت عاشقانه عشق یخی نفیس24 فروشگاه اینترنتی لوازم خانگی و کالای دیجیتال بابل چت عصر آدینه گنج نامه